دلم میخواد خودم را بندازم تو بغل خدا و ازش گلایه کنم چرا داره اینجوری میشه؟ چرا این قدر استرس، فشار، تنش...؟ بعد خدا دست نوازش بکشه روی سرم و بگه: برای این که بهترینها را برات میخوام، برای رسیدن به بهترینها باید یه کمی صبوری یاد میگرفتی، یه کمی بیخیالی، باید اطرافیانت را هم میشناختی و خیلی چیزای دیگه، خلاصه این که باید آماده میشدی برای بهترینها... حالا هم نگران نباشم، حواسم بهت هست... .
از کجا معلوم؟ شاید همین الان هم خدا داره همین ها را بهم میگه... .
بارالها! آرامش را میهمان دلم کن... الهی آمین
[ پنج شنبه 94/5/29 ] [ 6:36 صبح ] [ ساجده ]